نوشته‌هایی در دست باد

برگرفته از ذهنی فراموشکار

نوشته‌هایی در دست باد

برگرفته از ذهنی فراموشکار

نوشته‌هایی در دست باد

عکس‌ها را از آرشیو بیرون می‌کشی
تعجب می‌کنی از قدرتی که ثانیه‌ها دارند.
ثانیه‌هایی که بی تغییر رد می‌شوند
ولی
ما را با چه سرعتی تغییر می‌دهند.

نگاه می‌کنی به عکس.

یک شب خوب
با اقوام خوب
در لحظه‌های خوب

تیلیک.

لحظه‌ات ثبت می‌شود در تصویر
ولی حیف که حست را کسی ثبت نمی‌کند!

آخرین مطالب
نویسندگان

به نام من...

جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۵۱ ب.ظ

به نام من؛ زاده‌ی این شهر وهم.

به نام من؛ که زیستم میان مه.

به نام من؛ که میمیرم در هیوهای تنهایی.

به نام من؛ که لباس پایانم سفید است مثل لباسی که تنم کردند هنگام تولدم.

به نام من؛ در شب جمعه‌های خلوت در قبرستانی شلوغ.

به نام من؛ که قدم میزنم زیر نور مهتاب.

به نام من آن هنگام که خواهم خفت و آن هنگام که برخواهم خواست از خواب.

 

به نام خداوندگار پاک؛ که من با تمام من بودنم قطره ای از اویم.

به نام اهورامزدا؛ خداوندگار زرتشت. خداوندگاری که شاید شبیه خداوندگار ما نبود ولی بیش از خدایی که ما در فکرمان می‌پنداریم برای اجدادمان خدا بود.

 

به نام سوشیانت؛ آن هنگام که قیام می‌کند و عدل و داد را برقرار می‌کند.

به نام سوشیانت و امید اینکه باشم و کنارش بجنگم. به امید آنکه دشمنش نباشم در آن دوران.

 

به نام خوبی. آن هنگام که فراموش شد

به نام غم. آن هنگام که رها شد.

به نام سم. آن هنگام که خورده شد.

به نام شیطان. آن هنگام که رانده شد.

به نام شر. آن هنگام که زاده شد.

به نام آدم. که با خیر زاده شد. با شر رانده شد. با عقل از شر زده شد.

به نام اجدادم. به خون آرش. به خون سیاوش. به خون جمشید و کیخسرو.

به نام من. که خون اجدادم را در رگ دارم و می‌دانم که هستم. چه می‌خواهم و کجا خواهم رفت.

 

لعن بر من اگر با مرگم بمیرم و مرگ پایان من باشد.

  • هئورو. [ هَ ئور وَ ]

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">