نوشته‌هایی در دست باد

برگرفته از ذهنی فراموشکار

نوشته‌هایی در دست باد

برگرفته از ذهنی فراموشکار

نوشته‌هایی در دست باد

عکس‌ها را از آرشیو بیرون می‌کشی
تعجب می‌کنی از قدرتی که ثانیه‌ها دارند.
ثانیه‌هایی که بی تغییر رد می‌شوند
ولی
ما را با چه سرعتی تغییر می‌دهند.

نگاه می‌کنی به عکس.

یک شب خوب
با اقوام خوب
در لحظه‌های خوب

تیلیک.

لحظه‌ات ثبت می‌شود در تصویر
ولی حیف که حست را کسی ثبت نمی‌کند!

آخرین مطالب
نویسندگان

||| الگوی من دیوار |||

يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۰ ب.ظ

روزگاری شده که نمی توان نرم بود! باید محکم بود چون دیوار..


روزگاری ـست که همه حرف میزنند! باید سکوت کرد چون دیوار...

زمانیست که همه بالا می‌روند از دیوار دیگران. باید بگذاری از تو بالا بروند چون دیوار..

همه پول به دست می‌آورند تا اسیر شوند در چهار چوب دیوار. پس باید بگذاری اسیرت شوند با چاردیوار

باید دیوار بود!

محکم

شاید کمی بی‌انتها

باید نماد بود؛ تا این نمادپرستان بپرستند!

باید خط بود! هم در افق هم در عمود... همچون دیوار...

باید پیچید٬ باید مرز گذاشت٬ باید حد گذاشت. چه بهتر از دیوار؟

باید دیوار بود

باید نماد بود

آدمیان خیلی وقت است که نماد پرستند.



  • هئورو. [ هَ ئور وَ ]

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">