نوشته‌هایی در دست باد

برگرفته از ذهنی فراموشکار

نوشته‌هایی در دست باد

برگرفته از ذهنی فراموشکار

نوشته‌هایی در دست باد

عکس‌ها را از آرشیو بیرون می‌کشی
تعجب می‌کنی از قدرتی که ثانیه‌ها دارند.
ثانیه‌هایی که بی تغییر رد می‌شوند
ولی
ما را با چه سرعتی تغییر می‌دهند.

نگاه می‌کنی به عکس.

یک شب خوب
با اقوام خوب
در لحظه‌های خوب

تیلیک.

لحظه‌ات ثبت می‌شود در تصویر
ولی حیف که حست را کسی ثبت نمی‌کند!

آخرین مطالب
نویسندگان

تابلو

دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۳۷ ب.ظ
 

 

«تابلو‌ را می‌نگرم»

 

 

هوا گرگ و میش است.

شهر هم پر گرگ و میش است.

تصمیم با خودت است که گرگ باشی یا میش؟

 

بعضی وقتا لازم است بد باشیم.

فقط به این خاطر که اثبات کنیم می‌توانستیم بد باشیم و نبودیم.

 

هنوز امید هست..

در تنگاتنگ این کوچه‌های تاریک٫ هنوز کمی نور می‌تابد.

در میان این سرمای پاییزی هنوز هم برگ‌هایی روی درخت هست.

 

و اما من...

هنوز هم همانم که بودم.. شاید کمی عاقلتر..

     مغزم رشد کرده..

        آینده نگر‌تر شده‌ایم..

           دغدغه‌هایم کمی بیش از "لباس چه بپوشم" شده.

 

نگرانم

 

نه برای خودم..

نگرانم که سرانجاممان چه می‌شود؟!

گویی تفکر خشکیده.. به قرون وسطی باز می‌گردیم..

زمانی که هنر لخت؛ اوج هنر بوده..

 

کجاست حرمت هنر؟

کجاست زیبایی‌های نا ملموس ٍ ملموس هنر؟

 

من شده‌ام یک تابلو..

در زیر حرکات قلمو بر روی بوم٫ نشسته من درونیم.

اما نه تو مرا نخواهی دید..

 

نه! تو مرا نخواهی فهمید..

 

 

 

 

.YOU KNOW MY NAME. NOT MY STORY

.YOU SEE MY SMILE. NOT MY PAIN

.YOU NOTICE MY CUTS. NOT MY SCARES

.YOU CAN READS MY LIPS. NOT MY MIND

  • هئورو. [ هَ ئور وَ ]

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">